خنده حلال ؛ پیوند لب با لوچه سایبری
گل باش تا هم قوطی عطار شوی
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

نوشته شده در تاريخ جمعه 24 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.
ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.
البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!
این بود انشای من.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

 

صندوق صدقات و مرجمک
مرجمک  کارت عابر بانکش رو می اندازه توی صندوق صدقات می گه؛  اگه هفتاد بلا رو از من و همه  فک و فامیلم رفع کردی ! رمزش رو بهت میگم!
گل آقا و مرجمک
به مرجمک می گن دوست داشتی جای گل آقای خدا بیامرز بودی؟ می گه: نه. می گن: چرا؟ می گه: چون منم  از خنده زود  می مردم  !
گچ سوسک کش
مرجمک چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسک ها نمی خوره!
آرپیچی
مرجمک آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده ! وسط  دشمن چه کارا که  نمی کرده!
دربست
مرجمک سوار تاکسی میشه در رو نمی بنده. راننده می گه: در رو ببند. می گه: شما مگه  اون خانومه ای ؟ !
برفک
مرجمک  تلویزیونشو می ذاره زیر آفتاب تا برفک هاش آب شه.
 هزینه مراسم ختم
مرجمک مادر بزرگش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیرید ؟می گه نه،هزینه عزا و مراسم را می خوام خرج عروسی یه مستحق کنیم ! می پرسن : مثلن کی ؟ می گه : خب  پدر بزرگم دیگه !
شیرین کام باشید
مرجمک  می ره دستشویی عمومی، طولش می ده وقتی بیرون میاد بیرون بهش می گن خسته نباشید،  می گه شیرین کام باشید!
نوحه  شاد
بچه محل مرجمک اینا ،  تو ماشینش آهنگ عربی شاد  گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه: مگه ماه عزا نوحه شاد گوش کردن حرامه ؟!
کجا بودید !
مرجمک  از مادرش پرسید: وقتى که من به دنیا آمدم تو کجا بودى؟در بیمارستان عزیزم.پدرم کجا بود؟البته در دفتر کارش.پدربزرگ و مادر بزرگ؟خانه خودشان، کجا مى‏خواستى باشند؟مرجمک  غرغر کنان گفت: همیشه همین طور بوده،  هنوزم هر وقت خونه مى‏ام، کسى نیست.
زنبور عسل
به مرجمک می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟می گه: بهش می گن  خسته نباشید!
حمله سازی با آش
به مرجمک می گن با آش جمله بساز. می گه:  بسیجیاش صلوات!
 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, توسط طنزیم باشی |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.